خلق را دیدم برای اینکه از بندگی آزاد گردند، باید همه بنده ی قانونِ ناقصِ انسان ساخته باشند، چون آزادی در اینجا فقط در عالم خیال وجود دارد و بس.
عزیز من!
هر کس قادر به تملک و اداره ی نفس خود باشد، آزادی حقیقی را بدست آورده است، ورنه هر چه قفس تنگ تر، آزادی شیرین تر.
انسان مسلمان، بایستی برای بهره مند شدن از آزادی خودش را مهار کند و بنده ی غیر خودش نباشد. اما چی بسا مردمانی دیدم که از مردم میترسند و از خالق شان نه!
آزادی عبارت است از اینکه یک فرد یا جامعه در پیروی و گفتن و نوشتن حق، و به کار بستن به حق، اختیار کامل داشته باشد.
به آستان فراخ دروازه ی این شهر و در حصار تنگِ دیوارهای خانه های جنگ زده، خودم به چشمِ سر دیدم که بر خاک افتاده اند و آزادی خود را در غلامی دیگران میجویند.
خیلی ها درد داشت که دانستم برای عده ای، آزادی عبارت از این است که حق داشته باشند مسلح شوند و به مردم زور بگویند، خون بریزند و سر ها ببرند.
قلدرانی را دیدم که چه جنایت ها به نام آزادی مرتکب می شوند، و فراموش کرده اند که گروهی که حقوق گروه دیگری را غصب می کند، هرگزخود از نعمت آزادی برخوردارنیست.
آنجا کسانی بودندکه در بدن های شان بارود می بستند، اینکه:
تنها آزاد شدن از چنگ حکومتی که به قهر و غلبه تسلط یافته کافی نیست؛ باید روحاً و فکراً هم آزاد بود. وگرنه مادامی که مردم از آزادی معنوی بهره مند نباشند هزار گونه گرفتاری و اسارت و قید و شکنجه برای خود خواهند ساخت که بدتر از فشار یک حکومت مستبد باشد.
دریافتم که آزادی انتخابات، احزاب، مطبوعات، مانند سرمایه در انحصار یک عده ی معینی است، آزادی وجود ندارد.
دیدم در این مُلک، از آزادی ، میدان و مجسمه ی زیبایی ساخته اند، و دَورِ این مجسمه بنام هنر، تلویزیون، درامه، موسیقی و … هی میچرخند و خود شان را اسیر می سازند.
این را دانستم که، چون حاکمانِ سفاک، خود شان را در آستانه ی خطر می بینند، از آزادی جلوگیری می کنند، و نمیگذارند رعیت، آزاد باشند، چون خطر برای آزادی در ضعف دولت است نه در قدرت آن.
ملاحظه نمودم که مردم دوست ندارند آزاد باشند، و اگر این آزادی را برای خود می خواسته اند، بایستی برای دیگران نیز آن را مجاز بدانند؛ آنها نیز باید عین همین آزادی را داشته باشند.
حکمت این مهم را دانستم که: اگر این مردم آن قدر آزاد بودند که هر چه می خواستند بپرستند و انجام دهند، از چه چیزهای بیهوده و خرافه هائی که سر در نمی آوردند.
آزادی امت را فقط فضایل و اخلاق عالیه می تواند حفظ کند، که نداریم و نه هم میخواهیم آن را داشته باشیم.
چون آزادی مسئولیت پذیری است، از همین رو اکثر آدم هائی را که ملاقات نمودم، ملاحظه کردم که از آن وحشت دارند.
بشری که حق اظهار عقیده و بیان فکر خود را نداشته باشد موجودی زنده محسوب نمی شود. همین است که زنده بر آنیم که آرام نداریم.
در اخیر، با خود اندیشیدم که در هیچ جایی از زوایای تاریخ سراغ نداریم آزادی سهل و ساده تحصیل شده باشد، این یگانه دلیل لبخند اخیرم در فرودگاه خواجه رواش کابل بود که دلم را تسکین میداد.
احمـــد ﴿عــــارفی﴾
ادامــه دارد….
جمعه ۲۳ سنبله ۱۳۹۸| ۱۵ محرم ۱۴۴۰
FRI | 14 | Sep | 2019
✧ t.me/ayamey
✧ youtube.com/c/dawatgar
✧ fb.com/meydanestid
✧ www.dawatgar.com