خالقت میداند
👈 ﴿خالقت میداند﴾:
خالقت میداند که فلاح و رستگاری، کامیابی و کامگاری ات در دیانت و دین پروری ات است، بر همین است که مؤذن، همه روزه، پنج بار صدایت میزند که:
(حی علی الفلاح) (بشتاب بسوی کامیابی و رستگاری)
اما چنان مفتون و سحر و جادویت کرده ام که شب و روز در فکر من هستی و هی برای بدست آوردن من، جان میکَنی و بانگِ فلاح مؤذن را میشنوی ولی گوش هایت را به کرّی زده ای.
من از جنس پنبه و کاغذم، اما تو که ازجنس شریف و اشرف المخلوقاتی، دیانت و ایمانداری ات را رها نموده، به من پناه آورده ای.
آن حی علی الفلاح برای تو وعده ی فلاح، رستگاری و کامیابی را میدهد و راست میگوید.
این را بدان که اینجانب، دالرِ فسونگر، تا دمِ مرگ و لبِ گور، شما انسانهای (هلوع، جزوع و منوع) را از این حی علی الفلاح ها و مساجد دور ومهجور نگهداشته، در دنیا و کار دونِ آن مشغول و سرگرم خواهم کرد.
آنگه که شما به حال آئید، ملک الموت شما را خدمت رسیده، و منِ فسونگر، بالای خاک، و شما های بی تدبیر درقبر و زیر خاک، پوسیده و قبرغه های تان به هم چسپیده خواهد بود.
زنده باد منِ دالرِ فسونگر؛ مرگ بر گوش های کر، زنانِ بی ستر، مردان بد اختر، جوانانِ خودسر، عالمانِ نا معتبر، قاریانِ پنچر، دولتمردانِ خر تو خر، وکیلانِ پر شرر، حاکمانِ پر دردِ سر، رئیسانِ تنگ نظر، قوماندانانِ سبُک سر، مفتی های شوره سر، دالر پرستانِ سست عنصر.
همانگونه که بردم از شما، قبل و بعد از عید فطر، آن رهبرانِ آسوده خاطر، جوانانِ خوش منظر، دخترانِ زیبا رو و شاطر، پسرانِ خوش رو و خوش عطر، مردانِ مقتدر، زنانِ فاخر، از هر نوع بشر، هم از اول، هم از آخر.
ای مهاجرِ رهگذر! ای مهاجرِ رهگذر.
احمــــد ﴿عـــــارفی﴾